كوسه ناقالي

این مطلب برگرفته از وبلاگ  ناقالی - آئین های نمایشی شازند از آقای مسعود عظیمی است.

 

 کوسه بر نشین یا کوسه ناقالی درنواحی شهرستان شازند

 

قبل از هر سخنی در این خصوص باید گفت که این مراسم سالهاست که دیگر در این منطقه برگزار نمی شود و آنچه در سطور زیر خواهد آمد بر اساس روایات مردم منطقه و نوشته های موجود گرد آوری شده است.

 

چهل روز از زمستان گذشته و پنجاه روز به نوروز مانده یعنی دهم بهمن ماه هر ساله در شازند و روستاهای شازند در سالها پیش مردم جشن کوسه ناقالدی برگزار می کردند. مردم معتقد بودند که آمدن ناقالدی شگون دارد و باخود خیر و برکت به همراه می آورد و موجب باروری و زایش میش و بزها و گاوها می شود. از سوی دیگر چوپانان و بعضاً افراد فقیر و بی چیزی که اجرا کنندگان این مراسم بودند از این راه چیزی به دست می آورند تا زمستان را راحتر بگذارنند. با فرارسیدن ایام ناقالی کودکان و نوجوانان و حتی مردم خوشحال می شدند چون بر این باور بودن که کمر زمستان شکسته و بهار نزدیک است و این مراسم موجب تفریح، سرگرمی و تفنن آنها نیز بوده است.این جشن در روزگاران قدیم مخصوص چوپانها و گله داران بوده است.

((دسته کوسه معمولاً بین پنج تا ده نفر بوده ، کوسه جُبه نمدی را وارونه می پوشید و زنگوله هایی به آن آویزان می کرد و زنگوله های به دستان وزانوان داشت.صورت کوسه راسفید میکردندو یک تکه پوست بز غاله هم به سر می کشید که در آن سوراخ هایی برای دیدن و نفس کشیدن تعبیه شده بود. کمر بندی از ریسمان و یا چرم پهن و یا پارچه ای به صورت شال به کمر می بست که از آن زنگوله هایی می آویخت، پاپیچ مخصوص چوپانان به پا و چوبدستی به دست، زن کوسه یا عروس که پیراهنی زنانه بر تن وچادری بر سر داشت و هفت قلم آرایش شده بود و کفش های زنانه ((گالش لاستیکی)) به پا می کرد و زنگوله هایی به خود می بست و معمولاً این نقش بعهده پسران نوجوان بین دوازده تا شانزده ساله بود((تگه ها)) دو نفر که هر کدام با بوته و یا جارو دو شاخ بر سر می بستند و چند زنگوله به همراه داشتند و توبره یا سطلی برای جمع آوری هدایا، گروه نوازندگان که ساز و دهل می زدند)). گروه یا دسته کوسه در حالی که عده ای بویژه کودکان و نوجوانان آنها راهمراهی می کردند

در کوچه ها به گردش در می آمدند کوسه در پیشاپیش گروه حرکت می کرد و با باز و بسته کردن دستها و تکان دادن بدن خود صدای زنگوله ها را در می آورد. کوسه به در هر خانه که می رسید وارد می شد و بقیه از پشت سر او وارد می شدند یکراست به سراغ درطویله گوسفندان می رفت و با چوبدستی ضربه ای به در می زد به این اعتقاد که شگون دارد و موجب آمدن خیر وبرکت و باروری و زایش گوسفندان و بزها می شود و سپس زنگوله ها را دوباره به صدا در می آورد و می خواند:

 

               ناقالی گنده گنده                            چهل رفته پنجاه مانده

               بزتان بره می زاد                            میشتان بزغاله می زاد

              گربه تان سگ توله می زاد                 زنتان بچه می زاد

               نافالی به این بزرگی                        کالا پالا نداره

               مشتی رفته براش بیاره                     الله نگهدارش بداره

               ناقالی گُنده گُنده                            چیزی باقی نمانده

 

بعد از آواز خوانی کوسه تگه ها با هم چوب بازی می کنند و عروس و کوسه با هم          می رقصند، گاهی هم کوسه با یکی از تگه ها کشتی می گیرد که نشانه رقابت بر عروس است، در این کشتی کوسه شکست می خورد و غش می کند، عروس بالا سر کوسه می آید و می خواند:

                این دست گرم کوسه                این پای گرم کوسه

                  والا نمرده کوسه                    آخ شوهرم، خاک به سرم

بعد عروس می گوید:

بختم- بختم- سوزن بدین بزنم به رختم

زن صاحبخانه سوزنی به عروس می دهد، زیرا اعتقاد دارند که اگر ندهند بدبختی و تیره بختی به آن خانه روی می آورد.

اوج جشن و هنر نمای کوسه و همراهان در منزل کد خدا یا بزرگ ده است در این خانه کوسه هنر نمایی را به حد کمال می رساند و سنگ تمام می گذارد و صاحبخانه مبلغی پول و یا خوراکی به کوسه می دهند و کوسه می خواند:

 

                      دودمانت بر قرار باد                   سالیانه ات بلند باد

                    ارباب خودم مثل گذشت              مرتضی علی کمر شو بسته

 

البته دسته کوسه به در خانه ای که می روند اهل خانه به آنها هدیه ای می دهد و اگر صاحبخانه ناخن خشک باشد کوسه میخواند:

 

                  ناقالی گُنده گُنده                             صاحبخانه خواب مونده

                  مثل الاغ وامونده                             توی خونش جامونده

 

در بعضی جاها مردم روز بعد از جشن می روند نزد کوسه و مقداری از غذا و خوراکی های جمع شده از او می گیرند و معتقدند شگون دارد طی تحقیقات بعمل آمده از سوی نگارنده در تمامی نقاط شهرستان شازند که این مراسم  بر گزار می شده از یک شکل و الگوریتم تبعیت

می کرده اند با اندک تفاوت هایی در اشعار و تعداد گروه اجرا کننده مراسم که بعضاً تا دو نفر هم بوده یعنی تنها کوسه و عروس کوسه، در روستاهای ترک زبان اشعار به ترکی خوانده می شده برای مثال در روستاهای کارخانه چنین می خواندند:

                       نقالدهَ آی نقالدهَ                قیرخ رفته اِلی مانده

 

با توجه به شعر فوق در می یابیم که زبان ترکی در روستاهای شهرستان شازند همچون آذربایجان و استانهای ترک زبان نیست و ترکیبی از ترکی و فارسی است در روستاهای حمریان از توابع شهرستان شازند دسته کوسه زن و شوهری بودند به انگیزه دریافت هدایا کوسه گردی می کردند و این تنهاموردی است که یک زن در لباس عروس کوسه در مراسم شرکت می نموده است.

******

درروایتی دیگر از صغری زین العابدین مقدم می گوید:

 

دسته کوسه به در خانه ای اگر می رفت و صاحبخانه چیزی به آنها نمی داد چنین

می خواندند:

                 ناقالی گُنده گُنده                        چِل رفته پنجاه مونده

                 ناقالی گُنده گُنده                         صاحبخونه جامونده

                 مثل الاغ وامونده                       توی خونش جامونده

                 هر کس با ما نیایه          آقاش خَر سیایه، یا ((باباش به در بیایه))

در روایتی دیگر شعبانعلی جعفری از روستای نمک کور از توابع شهرستان سربند چنین

می گوید:

وقتی کوسه با تگه بر سر عروس می جنگید و کوسه شکست می خورده و خود را به غش   می زد عروس بالای سر کوسه رفته وچنین می خواند:

عروس: کوسه مرده؟

جماعت پاسخ میدادند نمرده

عروس:والا مرده؟

 جماعت نمرده.

عروس : کوسه جونم، کوسه ، دردت به جونم، کوسه.کوسه مرده؟

جماعت : نَمرده،کوسه غش کرده، نمرده کوسه خَرج نخورده ، مرده.

عروس: براش روغن بیارید، حالش جا بیارید.

 در این وقت صاحبخانه مقداری روغن زرد برای او می آورد که آن را به عنوان هدیه قبول می کنند و در سطل یا ظرفی که به همراه دارند می ریزند. در این زمان زن کوسه یا عروس با نی قیلان در دهان کوسه می دمد و بعضی مواقع نی را به پشت خود می گذارد و دردهان کوسه می دمد، بر می خیزد و عروس را دنبال می کند و از خانه بیرون می آیند آنها یک دعوای کاملأ نمایشی را به راه می اندازند که با مسامحه کوسه عروس می گریزد و جماعت درخالی که شادمان و خندان می خواندند به دنبال آنها به خانه ای دیگر می روند.

در بسیاری از مراسم که اجرا می شده از قوطی حلب (پیت) به جای ضرب و یا دایره استفاده می شده که این عمل بر مسخرگی مراسم می افزوده است. طی تحقیقات بعمل آمده از سالها پیش به طور تقریبی سی سال است که دیگر این مراسم برگزار نمی شود و اکثر جوانان شهرستان نامی از آن شنیده اند.

با توجه به نحوه اجرا و تعداد بازیگران در این مراسم، می توان گفت که یکی از نمایشی ترین مراسم و آیین هایی بوده که از عناصری مانند لباس، گریم، ماسک، موسیقی و اشعار که بعضًا شکل گفتگو به خود می گرفته بهره می برده و حتی شکلی داستانی هم داشته، و عنصر تضاد هم در برخی صحنه ها در ماجرای اصلی مراسم همانند تضاد و کشمکش درگیری کوسه با تگه ها،  مرگ نمایش کوسه و تلاش عروس برای دوباره زنده شدن او ، وجود داشته است این گونه از مراسم آیینی نمایشی شناخته شده ترین مراسم آیینی نمایشی در سطح شهرستان است تا آن حد ار دل این مراسم ضرب المثل به در آمده در زبان و گفتگوی مردم شهرستان هنوز رایج است. چنانچه کسی خود را به بیماری بزند و اصطلاحاً تمارض کند می گویند فلانی خود را به کوسه بازی زده است.

منبع مطلب : پایان نامه کارشناسی ارشد (مسعودعظیمی)باموضوع بررسی آئین های نمایشی درشهرستان شازند.

گزارش تخلف
بعدی